زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

حسن بن یونس بلغاری





بُلغاری، حسن بن یونس، پزشک ـ داروشناس، درگذشته پس از ۶۱۷ می‌باشد.


۱ - معرفی اجمالی



وی مؤلف کتابی به عربی درباره خوراکی‌ها و داروهای «مفرَد» (= بسیط) و مرکّب است، که به تصریح خود او
[۱] برگ، دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، نگارش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ج۱۶، ۱۳۵۷ ش.
)، در سال مذکور در موصل به «بدرالدین جمال الاسلام محمود بن عثمان بن احمدالحکیم التفلیسی» املاء کرده است. اندک آگاهی موثّق ما درباره این «بلغاری» همین است.

۲ - سخنان بزرگان



ابن ابی اُصیبِعه شخصی را به نام «التّاج البلغاری» ذکر کرده که پزشک و گیاهشناس نامدارِ همروزگارِ او، رشیدالدین بن صوری (۵۷۳ـ۶۳۹)، که خود تالیف مصوّری به نام کتاب الادویه المفرده داشت، «ردّ» ی بر کتاب او (= التاج البلغاری) «درباره ادویه مفرده» نگاشت (ظاهراً این دو تالیف ابن صوری باز نمانده است). لوکلر
[۳] Lucien Leclerc، Histoire de la mاdecine arabe، Paris ۱۸۷۶، ج۲، ص۱۷۳.
می‌گوید که «تاج الدین بلغاری»، که ابن صوری ردّی بر تالیف او نوشت، «از دوستان ابن بیطار (متوفی ۶۴۶) بود و ابن بیطار در الجامعِ خود دو یا سه بار از او همچون گیاهشناسی بزرگ، یاد کرده است» مایرهوف
[۴] ابن میمون، شرح اسماء العقار، ج۱، ص۲۰، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره ۱۹۴۰.
که، با تکرار نوشته لوکلر درباره دوستی ابن بیطار و تاج الدین بلغاری، به غلط می‌گوید که این دو شاگرد (گیاهشناس نامور‌اندلسی) ابوالعباس نباتی بودند؛ نیز رجوع کنید به اشتباه مرکّب دهخدا
[۵] علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «تاج الدین»، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
که او را استاد ابن بیطار و ابوالعباس معرّفی کرده است). زرکلی درباره «تاج الدین بلغاری» چنین نوشته است: «ابومحمدعلی بن حسین، پزشک؛ موصوف به شرف الاسلام، و عزیز الملوک و السلاطین؛ در موصل می‌زیست و سپس به قونیه نقل مکان کرد؛ او راست مختصرفی معرفه الادویه، کتاب کوچکی به ترتیب الفبایی (نام‌های داروها)، که در ۶۱۵ املاء کرده است.» ظاهراً اشتباهی در مآخذ زرکلی روی داده است، یا این‌که دو پزشکِ همروزگار با نسبتِ «بلغاری» وجود داشته‌اند.

۳ - بخش‌های کتاب بلغاری



به هر تقدیر، تالیف حسن بن یونس بلغاری (که عنوان آن، به سبب افتادگی چند برگ از آغاز نسخه ما، معلوم نیست؛ درباره این نسخه،
[۷] دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، ج۱۶، ش ۷۴۹۴، نگارش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ج۱۶، ۱۳۵۷ ش.
شامل دو بخش است. نخست مقدمه‌ای نسبتاً مبسوط (بیش از بیست برگ) درباره داروشناسی جالینوسی: تفاوت میان خوراکی («غِذاء»)، دارو («دواء») و زهر؛ انواع خوراکی‌ها؛ «اَمزِجَه» (یا «طبایع») و «قُوا» ی چهارگانه داروها و خوراکیها، و کنش‌های اصلی آنها (مثلاً، تلیین، قبض، اسهال، تنضیج، و تفریح)؛ داروهای مرکّب و چندی و چونی اجزای آنها؛ پادزهرها؛ تعیین مقادیر داروهای مفرد، و جز اینها. دوم، بخش اصلی کتاب، شامل وصف داروها و خوراکیهای ساده و مرکب به ترتیب الفبایی حرف‌های اول و دوم آنها. با وجود چند نقیصه بزرگ در نسخه ما (افتادگی میان دو «مدخل» حَبّ النَّکهه و خِلال، میان خندیقون و سَکْبینَج، و از وَرَق الکَرْم تا برگ آخر نسخه، یعنی باقی مدخل‌های حرف واو و همه مدخل‌های حرف یاء)، این نسخه شامل تقریباً ۲۴۷، ۱ مدخل است: تقریباً ۰۵۳، ۱ مدخل اصلی و ۱۹۴ مدخل ارجاعی یا ترادفی (مثلاً: «اَلْقَردیا، هو البَلاذُر» و «اصل الاَنْجُدان الخَراسانی، هوالاُشتُرغاز»). علتِ شمار نسبتاً بالای مدخل‌های اصلی در این تالیف مفروضاً مختصر این است که بلغاری در بسیاری از موارد نه فقط فلان جانور یا گیاه یا کانی را وصف می‌کند بلکه در مدخل‌های جداگانه‌ای هم وصف خواص بعض‌ اندام‌های آن جانور یا بعض اجزای آن گیاه و جز اینها و بعض داروهای مرکب از اینها را می‌آورد، مثلاً: هم «اُتْرُج» (بالنگ)، هم «قشرالاُترج» (پوست بالنگ) و هم «اترج مُربّی '» (مربای بالنگ)؛ یا هم «لسان الحَمَل» (بارهنگ) و هم «اصل لسانِ الحمل» (ریشه بارهنگ)؛ هم «قُنْفُذ» (خارپشت) و هم «جِلْد القنفذ» (پوست خارپشت)؛ هم «اَرْنَب» (خرگوش)، هم «لَحم الارنب» (گوشت خرگوش) و هم «اِنْفَحَه الارنب» (پنیرمایه (ماخوذ از) خرگوش)؛ هم «اِسفاناخ» (اسفناج) و هم «اسفاناخیّه» (گونه‌ای خوراک که جزء اصلی آن اسفناج است).

۴ - مدخل‌های اصلی کتاب



مدخل‌های اصلی گاهی بسیار کوتاه است (دویا چند جمله)، مثلاً: «ابرث (؟)، دَواءٌ فارسّی جَیّد لِلحفظ» (دارویی ایرانی (که) برای حافظه خوب است)؛ «اَفْلَنَجه، حبٌّ حارّ یابس، یُقوّی الکَبدَ و المعده الباردتَینِ» (دانه‌ای گرم و خشک است؛ جگر و معده سرد را تقویت می‌کند)؛ و گاهی کمی مشروح‌تر، مثلاً: «شاهِسْفَرَم: اَجودُه الصَّعتریّ، و هُوَ حار فی الدرجه الاولی '، یابسٌ فی الثانیه، و قیلَ انّه معتدلٌ...یُحلَّلُ فَضَلات الدماغ و یَمْلا الدماغَ البارد بُخاراً، و قیل اصلاحُهُ بالنیلوفر» (شاهْ اِسْپَرغَم: بهترینِ آن (گونه) صعتری است: گرم در درجه نخست و خشک در درجه دوم است؛ (نیز) گفته‌اند که معتدل است...؛ افزونی‌های (خِلط) دماغ را تحلیل و دماغ سرد را از بخار پُر می‌کند؛ گفته‌اند که اصلاحِ (مضرّتِ) آن با نیلوفر است). اما بیش‌تر مدخل‌ها طولانی‌تر است (مثلاً: افیون، ایارِج جالینوس، باقِلی '، جُوارِشن الملوک، سُماق). در مورد هر چیز (جانور، گیاه، کانی، و جزاینها)، بلغاری، علی الاصول، به وصف ماهیّت آن نمی‌پردازد؛ مع ذلک، گهگاه توضیحاتی کوتاه و غالباً ناکافی می‌دهد، مثلاً: «اَبْهَل: هو ثمره العَرعَر یشبهُ الزُعْرورَ» (میوه عرعر است؛ شبیه به زالزالک است)؛ «اَرْنَب بَحریّ: هو حیوانٌ بحری صَدَفیّ لَونهُ الی الحُمره؛ بینَ اَجزائه اشیاءُ یشبهُ ورقَ الاُشْنان» (خرگوش دریایی: جانوری دریایی و صدفی است و رنگش مایل به سرخی؛ در میان اجزای آن، چیزهایی هست مانند برگ اشنان.ـ این تعریف را، بی ذکر ماخذ، از ابن سینا گرفته است). بلغاری علاقه‌ای به ذکر نام‌های مرادف مواد به زبان‌های مختلف و «وجه تسمیه» آنها نداشته است، مگر بندرت، مثلاً: «اَبوخَلسا، هو خَسّ الحِمار و شَنْجار و شَنْقار و هوفیلوس (؟) » (این مترادف‌ها را هم از ابن سینا برگرفته است)؛ «اِسْقیل، هو بَصَل العُنصُل و هو بصل الفار، سُمّی بِذلکَ لانّه یَقتُلُ الفارَ، و یُقال لَه ایضاً عنصل» . در مدخل‌های مبسوط‌تر معمولاً بهترین گونه هر چیز، مزاج و قُوّه و سپس خواص درمانی آن را ذکر می‌کند.

۵ - مآخذ بلغاری



در مورد ذکر مآخذ خود، بلغاری روشمندانه و صادقانه عمل نمی‌کند، فقط گهگاه یادی از آنان می‌کند: دیوسکوریدس، جالینوس، فولس، روفس، حنین بن اسحاق، و برخی دیگر. بیش از همه، نامِ «اسحاق» (شاید اسحاق بن عمران بغدادی، متوفی حدود ۲۹۲) در متن او دیده می‌شود. آثار انتحال در این تالیف بلغاری کم نیست، مثلاً: از محمد زکریای رازی: تعریف «افراسیقون» (کذا)، «دواءٌ فارسی جیّد لِلحفظ»
[۱۱] محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، ج۲۰، ص۱۲۹، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
(«انقوانقون، دواء فارسی.قالَت الخوزُ، کُلُّ مَن یَستعِملُهُ حَسُنَ حِفْظُهُ و جادَ عَقلُهُ»)، و تعریف «نَفَل: » «دواءٌ بحری (کذا) یَجری مَجری القَتِّ، ینبت فی الربیع و یَشبه ایضاً الحَنَد قوقی ، کثیرُ القضبانِ، بِزرُه کَبزرِ الجَزرِ، و هو ینفعُ الطُحال جدّاً و یُدرُّ البولَ»
[۱۲] محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، ج۲۰، ص۷۲، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
(«دواءٌعَرَبیٌ، و هو اصلٌ ینبت فی فصلِ الربیع؛ یشبه القتَّ و اصلَ الحندقوقا؛ و هو کثیر القضبان، و بزره شبیه ببزرِ الجزر؛ حارٌ یدرالبول و ینفعُ مِن الطُحال»)؛ و هو حار اِلی الاِعتدال و اقوی ' فِعلاً من التَرَنْجُبین، («(قالَ) بعضُ عُلمائنا: هو طَلٌ یقع مِن السماء ببلاد العَجَم علی شجر الخلاف بهراه، و هو حُلوٌ الی الاعتدال و هو اقوی فعلاً من الترنجبین و نحوِ اَفعالِه»).
به طور کلی می‌توان این کتاب را چنین ارزیابی کرد که عمدتاً تالیف و تلخیصی از نوشته‌های بعض پیشینیان نامدارِ او است؛ به عبارت دیگر، نشان‌های اجتهاد و پژوهش شخصی در آن آشکار نیست. اگر مؤلف را همان «تاج الدین بلغاریِ» مذکور بدانیم، آنگاه می‌توان حدس زد که چرا رشیدالدین بن صوری «ردّ» ی بر آن نوشته بوده است.

۶ - فهرست منابع



(۱) ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، چاپ امرؤ القیس بن طحان، قاهره و کونیگسبرگ ۱۸۸۲ـ۱۸۸۴.
(۲) ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویه والاغذیه، بولاق ۱۲۹۱.
(۳) ابن سینا، القانون فی الطب، چاپ ادوار قش، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۴) ابن میمون، شرح اسماء العقار، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره ۱۹۴۰.
(۵) دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، نگارش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ج۱۶، ۱۳۵۷ ش.
(۶) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
(۷) محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
(۸) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۶.
(۹) Lucien Leclerc، Histoire de la mاdecine arabe، Paris ۱۸۷۶

۷ - پانویس


 
۱. برگ، دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، نگارش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ج۱۶، ۱۳۵۷ ش.
۲. ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۷۰۳، چاپ امرؤ القیس بن طحان، قاهره و کونیگسبرگ ۱۸۸۲۱۸۸۴.    
۳. Lucien Leclerc، Histoire de la mاdecine arabe، Paris ۱۸۷۶، ج۲، ص۱۷۳.
۴. ابن میمون، شرح اسماء العقار، ج۱، ص۲۰، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره ۱۹۴۰.
۵. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «تاج الدین»، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
۶. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۷۹، بیروت ۱۹۸۶.    
۷. دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، ج۱۶، ش ۷۴۹۴، نگارش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ج۱۶، ۱۳۵۷ ش.
۸. ابن سینا، القانون فی الطب، ج۱، کتاب دوم، ص۳۵۱، چاپ ادوار قش، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.    
۹. ابن سینا، القانون فی الطب، ج۱، کتاب دوم، ص۳۴۵، چاپ ادوار قش، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.    
۱۰. ابن سینا، القانون فی الطب، ج۱، کتاب دوم، ص۳۲۳.    
۱۱. محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، ج۲۰، ص۱۲۹، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
۱۲. محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، ج۲۰، ص۷۲، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
۱۳. ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویه والاغذیه، ج۳، ص۷۵، بولاق ۱۲۹۱.    


۸ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۷۱۸، برگرفته از مقاله «حسن بن یوسف بلغاری».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.